پوستر علی اکبر علیه السلام2

پوستر علی اکبر علیه السلام
روضه شب هشتم محرم

کسی جز بنی هاشم با حسین(ع) نمانده بود. علی‌اکبر (ع) که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خو به رسول الله بود بیرون آمد و از پدرش اذن میدان گرفت.

آن حضرت هم اجازه داد… آنگاه به او نگریستند؛ نگاه کسی که نا امید شده است. « …ثُمَّ نَظَر اِلیهِ نَظَر آئس… »

هوای گرم، حرارت جنب و جوش در میدان، نبرد سنگین و تشنگی،همه و همه بر علی‌اکبر سخت بود، به این جهت از امام با ادب تمام
آب خواست. امّا امام حسین (علیه‌السّلام) با شنیدن این تقاضای علی، گریه کرد و فرمود: پسرم بر من دشوار است که تقاضایی کنی و
نتوانم آن را بر آورده سازم. امام انگشترشان را به ایشان دادند و فرمودند: آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن باز گرد، امیدوارم به زودی به دست جدّت سیراب شوی…

بعد از ضربتی که به فرق سر ایشان زدند؛  دست هایشان به گردن اسب افتاد و خون سر مبارک ،چشمان اسب را پوشاند و لذا اسب ،حضرت را به سوی لشکر دشمن برد
و دشمنان، او را با شمشیر هایشان قطعه قطعه کردند…!